ساعت پنج صبح است. باد سرد کوهستان در کوچههای خاکی روستای «شِرِهدَر» پیچیده. هنوز هوا روشن نشده، اما زهرا با چادر قهوهایرنگش از خانه بیرون میزند. کتابهایش را در یک کیسه برنج خالی جا داده. باید دو ساعت پیادهروی کند تا به مدرسه برسد. اما زمستان که میشود، رودخانهی مسیر متورم میشود و راه را میبندد. مدرسه هم میشود یک خاطرهی نیمفصلی.
زهرا کلاس پنجم است، یا بهتر بگوییم، بود. چون امسال دیگر ثبتنام نکرد. مادرش میگوید: «وقتی راه نیست، مدرسه هم نیست.» و این یعنی زهرا، دخترِ باهوش یک خانوادهی دامدار، دارد از چرخه آموزش بیرون میرود؛ بیصدا، بیحاشیه، اما نه بیاهمیت.
بر اساس آمارهای رسمی، ترک تحصیل در ایران – بهخصوص در مناطق روستایی و محروم – پدیدهای نگرانکننده است. طبق دادههای مرکز آمار، تنها در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳، حدود ۱۴۰ هزار دانشآموز در دوره ابتدایی و متوسطه از ادامه تحصیل بازماندند. بیشتر این کودکان نه بهدلیل تنبلی یا بیعلاقگی، که بهخاطر موانعی مانند فاصله مکانی، نبود امکانات زیرساختی، یا فشار اقتصادی خانوادهها، از تحصیل باز میمانند.
نظام آموزشی ایران، همچون بسیاری دیگر از کشورها، همچنان بهگونهای طراحی شده که فرض میکند کودک، هر کجا که باشد، باید خودش را به مدرسه برساند. اما در بسیاری از نقاط ایران، مدرسه نه در دسترس است، نه در اولویت توسعهای و همین «فاصله»ی ساده – چند کیلومتر راه کوهستانی، یا یک رودخانهی بیپل – میشود مرز میان آینده و عقبماندگی.
نوآوری از دل ضرورت: روایت یک کلاس سیار
اما در همین بستر دشوار، گاهی نوآوریهایی متولد میشوند که نه فقط کاربردی، بلکه الهامبخشاند. یکی از این پاسخها، «کلاس سیار امید» است؛ ابتکاری که از دل دغدغههای یک معلم بازنشسته در منطقه سردشت آذربایجان غربی شکل گرفت.
ماجرای کلاس سیار امید با یک وانت فرسوده آغاز شد. آقای رضایی، که سالها در مناطق دورافتاده تدریس کرده بود، پس از بازنشستگی تصمیم گرفت با سرمایه شخصیاش یک کلاس قابلحمل راهاندازی کند. او با همکاری چند دانشجوی داوطلب، یک کانکس کوچک آموزشی طراحی کرد که میتوانست پشت وانت سوار شود، برق خورشیدی داشته باشد، و با کتابها و تخته سفید به دل روستاها برود.
پروژه ابتدا کوچک بود، هفتهای دو روز، سه روستا، و حدود ۲۵ کودک. اما به مرور، این کلاس سیار تبدیل به یک شبکه شد. گروههای دیگر معلمان نیز با الگوبرداری از این طرح، در سایر نقاط کشور – از خراسان جنوبی تا کهگیلویه – نسخههایی محلی از آن را توسعه دادند.
نکته قابل توجه در این تجربه، فقط نوآوری در «وسیله» یا «مکان آموزش» نیست. بلکه در تغییر نگاه به خود مفهوم مدرسه است. به جای آنکه کودک به مدرسه برسد، مدرسه به کودک میرسد و این، یک جابهجایی ذهنی بنیادی در مدل آموزش است.
وقتی نوآوری، پاسخِ مستقیم به یک مسأله واقعی است
در فضای اکوسیستم نوآوری ایران، گاهی این تصور نادرست رواج دارد که نوآوری حتماً باید با فناوریهای پیشرفته، مدلهای مالی پیچیده یا کلمات دهنپرکن همراه باشد. اما بسیاری از مؤثرترین نوآوریها، دقیقا از جایی میآیند که یک نیاز واضح، ملموس و انسانی وجود دارد، مثل آموزش برای زهرا.
طرح کلاس سیار امید، هرچند ساده به نظر میرسد، اما حامل چند ویژگی کلیدی نوآوری اجتماعی است:
- ریشهدار بودن در مسئله بومی: این طرح پاسخی است به مشکل خاصِ نبود دسترسی فیزیکی به مدرسه، نه الگوبرداری از مدلهای شهری یا خارجی.
- قابلیت تطبیق و تکثیر: میتوان آن را متناسب با اقلیم، منابع و ظرفیت محلی هر منطقه بومیسازی کرد.
- همافزایی بخشهای مختلف: از مشارکت مردم محلی و معلمان داوطلب گرفته تا حمایت نهادهای خیریه و حتی شوراهای روستایی.
- تغییر در مدل ذهنی سیاستگذاری: این ابتکار میتواند به سیاستگذاران نشان دهد که عدالت آموزشی صرفاً با ساخت مدرسه ممکن نیست، بلکه با طراحی مدلهای منعطف نیز قابل پیگیری است.
توسعهی زیرساختهای نوآوری اجتماعی با محوریت آموزش
اگر بخواهیم چنین نمونههایی از «نوآوری مسئلهمحور» رشد کنند، لازم است چند گام عملی برداریم:
- تأسیس صندوقهای خرد نوآوری اجتماعی در حوزه آموزش: صندوقهایی که با سرمایهی اندک، اما با ریسکپذیری بالا، از طرحهای بومی حمایت کنند.
- ایجاد بسترهای حقوقی برای نهادهای مردمی نوآور: از جمله تسهیل ثبت و فعالیت مدارس غیررسمی، مراکز یادگیری سیار یا معلمان مستقل در مناطق محروم.
- مستندسازی و روایتسازی از نمونههای موفق: تا الهامبخش دیگر فعالان و تصمیمگیران باشد.
- پیوست اجتماعی برای پروژههای فناوریمحور: هر استارتاپ حوزه آموزش (EdTech) باید بخشی از خدمات خود را برای مناطق کمبرخوردار طراحی و عرضه کند؛ نه صرفاً برای طبقه متوسط شهری.
دعوتی برای همراهی: کدام "مدرسه" در راه مانده است؟
در دل هر روستای محروم، در هر حاشیهی شهری، دهها زهرا هستند که ممکن است آیندهشان با یک تغییر کوچک در نگاه ما دگرگون شود. اگر شما یک سیاستگذار هستید، یک سرمایهگذار اجتماعی، یا حتی یک کارآفرین دغدغهمند، از خود بپرسید: ما چه میکنیم تا مدرسه به خانههای دورافتاده برسد؟
کلاس سیار امید یک الگوست، نه راهحل نهایی. اما به ما یادآوری میکند که نوآوری، بیش از آنکه در مراکز رشد شکل بگیرد، در قلب مسأله میجوشد. از دل زمستان کوهستان، از پاهای یخزدهی زهرا و از وانتی که نامش امید است.